رشوه دهنده. رشوت ده. پاره دهنده. راشی. (یادداشت مؤلف) : بگو آنچه دانی که حق گفته به نه رشوت ستانی و نه رشوه ده. سعدی (بوستان). و رجوع به رشوت و رشوت دادن شود
رشوه دهنده. رشوت ده. پاره دهنده. راشی. (یادداشت مؤلف) : بگو آنچه دانی که حق گفته به نه رشوت ستانی و نه رشوه ده. سعدی (بوستان). و رجوع به رشوت و رشوت دادن شود
عشوه دهنده. فریب دهنده. فریبکار: شه وزیری داشت رهزن عشوه ده کاو بر آب از مکر بربستی گره. مولوی. بگو آنچه دانی که حق گفته به نه رشوت ستانی و نه عشوه ده. سعدی. دنیا زنیست عشوه ده ودلستان ولیک با کس همی بسر نبرد عهد شوهری. سعدی
عشوه دهنده. فریب دهنده. فریبکار: شه وزیری داشت رهزن عشوه ده کاو بر آب از مکر بربستی گره. مولوی. بگو آنچه دانی که حق گفته به نه رشوت ستانی و نه عشوه ده. سعدی. دنیا زنیست عشوه ده ودلستان ولیک با کس همی بسر نبرد عهد شوهری. سعدی
ده مرکز دهستان شش ده قره بلاغ بخش مرکزی شهرستان فسا. آب آن از قنات است. محصول آنجا غلات و پنبه و میوه و صنایع دستی زنان: قالیبافی و راه آن اتومبیل رو است. (فرعی). (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
ده مرکز دهستان شش ده قره بلاغ بخش مرکزی شهرستان فسا. آب آن از قنات است. محصول آنجا غلات و پنبه و میوه و صنایع دستی زنان: قالیبافی و راه آن اتومبیل رو است. (فرعی). (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)